تاریک و دلشکسته و افســرده فرض کن
یک آسمان قرار به هم خورده فرض کن
دلتنگی درخت اناری که دست را
از درد انتظار به سر برده فرض کن
یک روسری بر از گل نرگس که وسعتش
در دست های فاصلــه پژمــرده فرض کن
لب هـــای دل سپرده به آغوش ماه را
در زیر بوسه های شب آزرده فرض کن
من اهل روز های خوش هفته نیستم
غیر از غروب جمعه مرا مرده فرض کن
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.