عشق شاعر شدن و شهره شدن کشته مرا !
غـم هـورا و کـف و سـوت زدن کشـتـه مرا !
به دروغ از تـو سـرودم همـه ی عمـر ولـی
راست این ست که عشق خود من کشته مرا
حرف از اصلاح و عدالت زدم و ، وای به من
که غم نان شب و بچـه و زن کشتـه مرا
پی بیگانـه دویدیـم ، و لیـکـن گفتیـم :
« درد محرومیت و حب وطن کشته مرا »
چپ نرو ! راست نگو ! پلک نزن ! سرفه نکن !
این همه مرز و حصار و قدغن کشته مرا
جرأتی نیست مرا تا که بگویم : « دنیا !
عشق تو ، عشق به این آب لجن کشته مرا »
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.